مسلمانان كاشفان قاره آمريكا، بررسي چند ابهام
نوشته شده توسط : اندیشه خردبار

 شواهد دال بر حضور مسلمانان در قاره قديمي آمريكا بر تعدادي از مجسمه ها، سنت هاي شفاهي، گزارش هاي شاهدان عيني، باقي مانده مساجد، اشياي دست ساز، سكه ها و كتيبه هاي عربي استوار است. كشف سكه هاي عربي در نزديكي ساحل ونزوئلا در درياي كاراييب، گزارش هاي تاريخي بر جاي مانده از مورخان و جغرافي دانان مسلمان را درباره سفرهاي دريانوردان و ماجراجويان مسلمان در پهنه اقيانوس اطلس كاملا تاييد مي كند.

شواهد زيادي نشان مي دهد كه مسلمانان حداقل 5 قرن قبل از كريستف كلمب از آندلس و غرب آفريقا، به آمريكا آمدند و واقعيت آن است كه تاريخ اسلام و مسلمانان در منطقه كاراييب به بيش از يك هزار سال قبل، فزون بر 6 قرن پيش از تماس اروپاييان باز مي گردد. حقايق آشكار مي كند كه مسلمانان، ارتباط گسترده و صميمانه اي با اين منطقه داشته اند. كاشفان اسپانيايي و پرتغالي از حضور مسلمانان در قاره آمريكا با خبر بودند. ثابت شده است كه دانش جغرافيايي و دريانورديي مسلمانان به راستي اساس توسعه اروپايي بود. در آن زمان مسلمانان به مسايل ستاره شناسي آگاه بودند و با كاربرد قطب نما و جهت يابي از طريق ستاره ها آشنا بودند. گفته شده دو ناخداي مسلمان تبار در سفر نخست كريستف همراه وي بودند. همچنين واسكوداگاما كاشف پرتغالي كه براي اولين بار از راه دريا از اروپا به هند رفت با 'احمدبن ماجد' درباره ساحل غربي آفريقا مشورت كرده است. اين شخص به عنوان مولف كتاب راهنماي دريانوردي در اقيانوس هند، درياي سرخ، خليج فارس، درياي جنوب چين و آب هاي پيرامون جزاير هند غربي مورد تحسين است.

بر اساس نوشته مورخان، در اواسط قرن دهم يعني در زمان خليفه اموي عبدالرحمن سوم(929-961)، مسلمانان آفريقايي از بندر اسپانيايي 'دلبا' به سمت اقيانوس تاريك و مه آلود غرب حركت كردند. آنها پس از يك غيبت طولاني با غنيمت بسيار از 'سرزمين عجيب و شگفت انگيز' بازگشتند. با اين وصف مي توان گفت كه مسلمانان، كلمب و ديگر كاوشگران اسپانيايي را به دنياي جديد راهنمايي كردند. حضور 800 ساله مسلمانان، توسط مسيحيان در سال 1492 درست قبل از شروع سفرهاي كلمب از اسپانيا به پايان رسيد. شواهد بسياري از ورود مسلمانان به آمريكا قبل از كلمب وجود دارد.

 

**اسناد تاريخي

------------------

مورخ و جغرافي دان مسلمان ابوالحسن علي بن حسين بن مسعودي(871-957) در كتاب خود با عنوان 'مروج الذهب و معدن الجواهر' كه در زمان حكومت خليفه عبدالله بن محمد بر اسپانيا نوشته شده آورده است كه 'خشخاش بن سعيد بن اسود' كاوشگر مسلمان اهل كوردوبا در سال 889 از آتلانتيك عبور كرده و به سرزمين ناشناخته اي رسيد و بعد از مدتي غيبت با گنجينه هاي افسانه اي بازگشت.

وي مي نويسد: گروهي بر آن اند كه اين دريا، سرچشمه آب درياهاي ديگر است و ما حكايت هاي شگفت انگيز اين دريا را با سرگذشت كساني كه جان به خطر افكنده، بر آن سوار شده اند و بعضي نجات يافته و برخي تلف شده اند و چيزها كه آن جا ديده اند در كتاب اخبار الزمان آورده ايم؛ از آن جمله، مردي خشخاش نام از اهل اندلس بود كه از پهلوانان و نوچگان قرطبه به شمار مي رفت و گروهي از نوچگان را فراهم آورد و به كشتي ها كه مهيا كرده بود، نشانيد و به درياي محيط راند و مدتي غايب بود، آن گاه با غنايم فراوان بازگشت و حكايت وي ميان مردم اندلس مشهور است.

همچنين در نقشه جهان به جا مانده از آل مسعودي يك منطقه بزرگ در اقيانوس تاريكي و مه آلود كه او را به عنوان سرزمين ناشناخته مي شناختند ديده مي شود.

از تاريخ نگار مسلمان 'ابوبكر ابن عمر' روايت است كه در زمان حكومت هشام دوم، ديگر كاوشگر مسلمان به نام 'ابن فاروج' اهل گرانادا در فوريه سال(999) در عمق اقيانوس اطلس به پيش رفت. ابتدا در جزاير قناري به ديدار پادشاه رفت و راهش را به سمت غرب ادامه داد و سرانجام در ماه مه سال(999) به آندلس بازگشت.

مورخ مشهور و زبانشناس 'لئو وينر' از دانشگاه هاروارد در كتاب خود 'آفريقا و كشف آمريكا'(1920) در مورد كلمب و ادعاي كشف قاره آمريكا مي نويسد كه كلمب با اطلاعات كامل از منطقه وارد دنياي جديد شد و مسلمانان غرب آفريقا، وي را در سر تا سر منطقه كاراييب، آمريكاي جنوبي، سرزمين هاي مركزي و شمالي آمريكا از جمله كانادا، جايي كه پيشتر با آنان تجارت داشتند و ازدواج كرده بودند، همراهي كردند.

 

**كشفيات جغرافيايي

-------------------------

جغرافيدان و نقشه كش مسلمان 'شريف ادريسي' (1166-1099) در كتاب خود با نام(نزهه المشتاق في اختراق الآفاق) در قرن دوازدهم درباره سفر گروهي از دريانوردان شمال آفريقا كه به قاره آفريقا پا نهادند، گزارش مي دهد. در اين گزارش، تماس دريانوردان مسلمان با بوميان جزاير كاراييب به روشني توصيف مي شود.

ادريسي مي نويسد كه گروهي دريانورد از ليبسون به درون درياي ظلمت و مه(اقيانوس اطلس) رفتند تا دريابند در آن چيست و تا چه مسافتي ادامه دارد؟ آنان 8 نفر بودند و قايقي پر از مايحتاج همراه خود بردند كه تا چند ماه برايشان كافي باشد. آنان 11 روز دريانوردي كردند تا به ناحيه آب هاي متلاطم و امواجي عظيم و نوري اندك رسيدند و تصور كردند هلاك خواهند شد.

بنابراين، كشتي خود را به سمت جنوب هدايت كردند و دوازده روز به سفر ادامه دادند تا سرانجام به جزيره اي رسيدند كه داراي سكنه و كشت و زرع بود، اما به اسارت در آمدند و سه روز در زنجير بودند. در روز چهارم، مترجمي آمد كه به عربي سخن مي گفت. او درباره ماموريتشان از آنان مي پرسيد و براي پادشاه ترجمه مي كرد. آنان اطلاعاتي درباره خود به او دادند. سپس به زندان بازگردانده شدند. هنگامي كه باد غربي شروع به وزيدن كرد، آنان را با چشمان بسته در قايقي گذاشتند و پس از 3 روز قايقراني به خشكي آوردند و در ساحل رهايشان كردند، در حالي كه دستهايشان از پشت بسته بود. روز بعد، جماعتي ديگر پديدار شدند، آزادشان كردند و به آنان اطلاع دادند كه فاصله آنان تا سرزمينشان به اندازه سفري دو ماهه است. اين گزارش، مويد اين حقيقت است كه تماس دنياي جديد و قديم چنان گسترش يافته بود كه بوميان مي توانستند عربي صحبت كنند.

ادريسي همچنين اقدام به ساخت نمونه اي از كره زمين كرد و براي اين امر دستور داد تا دايره بزرگي از نقره ي خالص ساخته شود و به كارگران محل دقيق اماكن و شهرها و درياها و رودها و جنگل ها و راه ها و فاصله ي بين آنها و خطوط استوا و نصف النهار و ساير نقاط جغرافيايي را تعيين نمود تا موارد تعيين شده را بر اين كره ي بزرگ نقره اي ترسيم كنند. بدين ترتيب براي اولين بار در طول تاريخ، كره جغرافيايي زمين با دقت بسيار بالا، توسط يك دانشمند مسلمان ساخته شد. متاسفانه كره ساخته شده توسط ادريسي در معرض نابودي قرار گرفت و از آثارش فقط كتاب و اطلس ترسيمي او باقي مانده است.

 

در كتاب هاي مرجع مسلمانان، ذكر شرح مستندي از يك سفر در دريايي از مه و تاريكي توسط شيخ 'زين الدين علي بن مازندراني' آمده است. سفر او از جنوب مراكش در زمان سلطنت شاه ابو يعقوب(1286-1307) شروع و به جزيره سبز در كاراييب در سال 1291 ختم شده است. جزييات سفر او در اقيانوس ها در بسياري از منابع ذكر شده و بسياري از دانشمندان مسلمان از اين واقعه تاريخي آگاه هستند.

شهاب الدين احمد بن فضل الله عمري تاريخ نگار مسلمان نيز در كتاب خود با نام 'مسالك الابصار في ممالك الامصار' جزييات اكتشافات جغرافيايي درياي مه آلود و تاريك را شرح داده است.

سايروس گوردون در كتاب 'پيش از كلمب' گزارشي ارايه مي دهد كه در آن سكه هاي پيدا شده در منطقه جنوب درياي كاراييب را چنين توصيف مي كند: در حوالي ساحل ونزوئلا گنجينه اي از سكه هاي مديترانه و تعداد زيادي شبه سكه پيدا شد كه بي ترديد نمي تواند مجموعه اي از مسكوكات يك سكه شناس باشد، بلكه ذخيره اي از نقدينه است. تقريبا همه آنها، سكه هايي رومي از دوران حكومت اوگوستوس تا قرن چهارم ميلادي است. اما دو فقره از اين سكه ها عربي، و متعلق به قرن هشتم ميلادي است. اين سكه هاي اخير است كه زمان آغاز كل اين مجموعه را معلوم مي كند (كه نمي تواند قديمي تر از جديدترين سكه ها در اين مجموعه باشد.) سكه هاي رومي تا قرون وسطي رواج داشت. به نظر مي رسد يك كشتي مغربي، شايد از اسپانيا يا شمال آفريفا، در حدود قرن نهم از اقيانوس اطلس عبور كرده باشد.

انجام دو سفر در اقيانوس اطلس توسط 'تور هيردال'، با كشتي هاي پايپروسي، كتيبه هاي پيدا شده در برزيل، پرو، و ايالات متحده، و انتقال مسلم يك زبان به درون زبان هاي بوميان اوليه آمريكا و شواهد متعدد فرهنگي دال بر حضور ماندينكا، خلاف ادعاي برخي مورخين غربي در ترديد از عبور مسلمانان از اقيانوس اطلس و ورود آنها به آمريكا را ثابت كرده است. قوم ماندينكا با برزيل- نزديكترين سرزمين به ساحل غرب آفريقا- تماس گرفتند. به نظر مي رسد آنان از آن سرزمين به عنوان پايگاهي براي اكتشاف قاره آمريكا استفاده كرده، و در امتداد رودخانه ها، در جنگل هاي انبوه آمريكاي جنوبي و بر روي خشكي سفر كرده و به آمريكاي شمالي رسيده باشند.

در پاناما، قوم ماندينكا چنان جذب فعاليت شدند كه سكنه آن ناحيه به حساب مي آيند. يكي از كارشناسان در زمينه سنن آمريكاي مركزي نوشت: اين قوم هستند كه امروزه آنان را مردم بومي دارين(پاناما) با دو نام 'ماندينكا' و 'تول' متمايز مي كنيم، كه تفاوت آنان شايد هنوز يادآور منشا متفاوتشان باشد. برخي از سنن اسلامي آنان -از جمله ممنوعيت كامل خوردن گوشت خوك- نشان مي دهد كه آثاري از اسلام از اعقابشان به ارث رسيده است.

 

**نام هاي عربي

-------------------

وجود آثار و نشانه هاي زيادي ثابت كرده است كه قوم ماندينكا در بسياري از بخش هاي شمال آمريكا از طريق مي سي سي پي نفوذ كرده تا آنجا كه در منطقه آريزونا فيل آفريقايي نيز آورده بودند. كريستف كلمب در نامه هاي خود در اكتبر 1492 مي نويسد: زماني كه كشتي در نزديكي شمال شرقي كوبا به گل نشست يك مسجد در بالاي يك كوه زيبا را ديدم. همچنين خرابه هاي مساجد و مناره ها با كتيبه هاي از آيات قرآن در كوبا، مكزيك، تگزاس و نوادا كشف شده است.

در طول سفر دوم كلمب، سرخپوستان(هاييتي) به وي گفته بودند كه مردماني سياه پوست قبل از ورود كلمب به جزيره وجود داشته اند. آنان براي ثابت كردن اين قضيه، سر نيزه هاي فلزي را كه گوانين مي ناميدند و مسلمانان آفريقايي همراه خود آورده بودند به كلمب نشان دادند. معلوم شد كه در آن مس سي عيار وجود دارد. بايد به ريشه كلمه عربي 'GHINNA' كه به معني 'ثروت' است توجه كرد. كلمب تعدادي از اين سرنيزه ها را براي تحقيقات بيشتر همراه خود به اسپانيا آورد و دريافت كه اين فلز 18 قسمت طلا(56.25درصد)، 6 قسمت نقره (18.75درصد)و 8 قسمت از مس (25 درصد) يعني دقيقا همان فلز توليد شده در متالوژي آفريقايي گينه است.

در 1498، در سفر سوم كلمب به دنياي جديد در ترينيداد فرود آمد و در آن جا در بين خدمه بومي خود دستمال هاي رنگارنگ بافته شده از پنبه ديد. كلمب مي دانست كه اين بافت مشابه سبك بافت دستمال و روسري و رنگبندي آن مشابه آنچه در گينه ديده بود مي باشد و به نام آلمازار مي ناميدند. آلمازار يك كلمه عربي است كه به نوعي پوشش و يا دامن در لباس مسلمانان آندلس و شمال آفريقا، غرب آفريقا(گينه)، مراكش، اسپانيا و پرتغال اطلاق مي شده است. كلمب در طول سفر خود دريافت كه زنان متاهل آنجا از لباس زير استفاده مي كنند در حاليكه در حالت تجرد استفاده نمي كردند و اين شگفتي بزرگي براي كلمب به وجود آورد كه از كجا اين آموزش را ديده اند.

هرنان كورتس، يكي از كاوشگران و فاتحان اسپانيايي نيز در لباس زنان سرخ پوست، پوششي مانند چادر بلند و در لباس مردان پوششي مانند تونيك رنگ شده به سبك اهالي شمال آفريقا ديده است.

فرديناند كلمب فرزند كريستف كلمب نيز لباس هايي از جنس پنبه با طراحي لباس هاي پوشيده شده توسط زنان وابسته به اهالي شمال آفريقا و گرانادا را بيان كرده است. حتي شباهت پارچه اي كه براي حمل كودك استفاده مي شد با آنچه پيشتر در آفريقا ديده بود، عجيب و غريب بود.

دكتر 'باري فل' از دانشگاه هاروارد در كتاب خود'قصه هاي آمريكايي'(1980) شواهد قوي علمي دال بر اينكه قرن ها قبل از كريستوف كلمب، اين قاره توسط مسلمانان شمال و غرب آفريقا كشف شده بود، آورده است.

دكتر 'فل' همچنين از وجود مدارس اسلامي در 'والدفوگو'، 'آلان اسپرينگ'، 'نوادا' و نيومكزيكو در تاريخ نزديك به 700-800 ميلادي خبر مي دهد.

سنگ نوشته هاي كشف شده در غرب ايالت متحده، متن، نمودار و آخرين تكه هاي باقي مانده نقشه ها از آنچه سيستم مدارس به كار مي رفته حكايت مي كنند. زبان مورد استفاده، زبان عربي شمال آفريقا و به خط كوفي بوده است.

بيش از 565 نام مكان(شهر، روستا، كوه، درياچه، رود و ...) در ايالت متحده و كانادا كه از ريشه هاي اسلامي و عربي مشتق شده وجود دارد. اين مكان ها در اصل توسط بوميان دوره پيش از كلمب نامگذاري شده بودند. برخي از اين نام ها به عنوان معاني مذهبي: مكه(اينديانا)، قبيله سرخپوست مكه(واشنگتن)، مدينه(آيداهو، نيويورك، داكوتاي شمالي، اوهايو، تنسي، تگزاس، آنتاريو)، محمد(ايلينوي) و غيره نامگذاري شده بودند.

 

**مدارك تكميلي

-------------------

جمال الحوشبي سردبير نشريه فرهنگي مكه چاپ عربستان سعودي در مطلبي ضمن طرح مشاهدات عيني خود از سرخپوستان آمريكا و سبك زندگي آنان با اشاره به كشتار دهشتناك بوميان آمريكا به اتهام توحش و روح شيطاني آنان به ويژه از سوي انگليسي ها مي نويسد:

آنچه بيش از همه چيز توجه مرا به طبيعت پيچيده آن كشتارهاي وحشيانه جلب كرد شباهت زيادي بود كه بين اين كشتار عليه بوميان آمريكا با كشتار مسلمانان پس از سقوط قرناطه وجود داشت. قرناطه آخرين اردوگاه مسلمانان در آندلس به سال 1492 ميلادي سقوط كرد و دادگاه هاي تفتيش اسپانيايي عليه مسلمانان فعال شدند. درست در همان سال(سقوط قرناطه) كريستف كلمب به سوي غرب دريانوردي را آغاز كرد، گويا به دنبال چيزي مي گشت. شماري از تاريخ نگاران كلمب را يك كونوِرسو(يهودي اسپانيايي مسيحي شده) دانسته و معتقدند كه وي براي رسيدن به اهداف خود تبارش را مخفي مي‌كرده است.

 

حسن التريكي مبارز پير تونسي كه چند سالي هم نماينده اتحاديه عرب در آمريكاي لاتين بوده نيز معتقد است حركت كريستف كلمب به سوي قاره جديد آمريكا بي ارتباط به سقوط قرناطه و مهاجران عرب كه پيش از كريستف كلمب از شمال آفريقا به اين سرزمين (آمريكا) كوچ كرده بودند نبوده است.

الحبوشي مي افزايد: همواره به دنبال راز جلوه هاي اجتماعي رايج در بين افراد قبايل سرخپوستان بودم. جلوه هايي كه خيلي به رسوم اسلام شباهت داشتند. آنها دست هايشان را به سوي آسمان براي طلب نزول باران بلند مي كردند و چادرهايي داشتند كه همگي رو به شرق برپا مي شدند، عمامه پوشيدن برخي از بوميان و پوشش زنان سرخپوست كه به حجاب زنان مسلمان مغربي در مناطقي از مغرب عربي شبيه بود. اين تقارب در ساير جلوه ها نيز مرا شگفت زده مي كرد.

سردبير نشريه مكه مي افزايد: زماني كه شنيدم نام يكي از بزرگ ترين قبايل بوميان در ايالت هاي شمال غربي آمريكا «مكه» است حالتي شبيه شوك به من دست داد و اينكه مردم بيش از 75 شهر و روستا در اقصي نقاط آمريكا معتقدند كه سرخپوستان نام مكه را بر اين مناطق مختلف مي نهاده اند.

حتي برخي پژوهشگران آمريكايي مانند دكتر 'فيل باري' استاد دانشگاه هاروارد آمريكا و دكتر 'يوسف مروه' معتقدند علت اين رقابت قبايل سرخپوست براي اطلاق نام مكه بر مناطق خود و همچنين نامگذاري برخي روستاها و كوه ها به نام هايي مانند «عرفه » خود دليل قاطعي بر ريشه هاي اسلامي اين اقوام و اشتياق آنان به زيارت سرزمين هاي مقدس اجدادي و به جا آوردن مناسك حج بوده است.

الحوشبي سردبير نشريه فرهنگي مكه در ادامه گزارش خود آورده است: همچنان دانشمندان باستان شناس آمريكايي از آثار كشف شده در آمريكاي شمالي و نقوشي كه نام محمد پيامبر خدا و برخي آيات قرآن را در كنار نام هاي مكه و مدينه در بر دارند در شگفتند.

 

نشريه عربي الهدي چاپ نيويورك نوشت؛ برخي تاجران ترك تبار در مناطق كوهستاني مكزيك قبيله اي را يافته اند كه به زبان عربي تكلم مي كنند. كوه هاي صعب العبور«سيمو جوفل د آلنده» محل سكونت اين قبيله است.

الهدي در گزارش خود آورده است: اين قبيله عرب زبان مكزيكي، در انزوا زندگي مي كند و تمامي آداب و رسوم عربي خود را در طول صدها سال متمادي حفظ كرده است. مردم اين قبيله به تاجران ترك گفته اند كه صدها سال است در آن منطقه كوهستاني ساكنند و بزرگترين آرزوي آنان اين است كه كه به مكه بروند، مناسك حج را به جاي آورند و مدينه النبي را زيارت كنند.اهالي قبيله مذكور تاكيد كرده اند آثار و اموال و تحفه هايي دارند كه اگر بتوانند آنها را به مكه خواهند رساند.

مجله 'الشروق العربيه' برزيل نيز گزارش يكي از مسئولان برزيلي را نقل كرده كه در آن گزارش به دولت اين كشور آمده است: در نقاط بكر و ناشناسي از استان «باهيا » برزيل از گذشته هاي دور مسلماناني سكني گزيده اند كه به نام قبيله «الوفائيين» يا الوفاء شناخته مي شوند و قرن ها پيش وارد برزيل شده اند. آنها ذرت، كدو تنبل، و ميوه جات كشت مي كنند، اما محصولاتي ناشناخته نيز دارند كه گفته مي شود از بندر دارالبيضاء در مغرب پيش از سال 1100 ميلادي با خود به برزيل آورده اند.

از ديگر دانشمنداني كه اين موضوع را بررسي كرده اند پژوهشگر بريتانيايي 'باسيل ديويدسن' و استاد دانشگاه هاروارد 'لئو وينر' بودند كه در نتايج تحقيق خود به تشابه نژادي و زباني قابل توجه بين ساكنان ساحل غرب آفريقا و سرخپوستان به عنوان ساكنان بومي آمريكا به ويژه در خليج مكزيك اشاره كرده اند. پرفسور 'ايوان وان فيما' پژوهشگر دانشگاه نيوجرسي نيز بارها در اشاره اي واضح به حضور ديرپاي مسلمانان در قاره آمريكا تصريح كرده بود: «پيش از كريستف كلمب كساني بودند كه آمريكا را كشف كنند.»

 

**سخن آخر

--------------

مسلمانان بيش از 800 سال بر اسپانيا حكومت كردند و از جنبه هاي فرهنگي، آموزشي و اقتصادي بر اروپا تاثير گذاشتند. در دوران زمامداري فرديناد فرزند كلمب به رغم ارتكاب فجايعي عليه مسلمانان، تعدادي از مغربي هايي( اعراب اسپانيولي) كه به عنوان كاشف، سرباز و كارگر به قاره آمريكا سفر كردند، اجراي آداب ديني خود را آغاز نمودند و در تبليغ و ترويج اسلام در ميان بوميان توفيق يافتند و هرگز همانند كلمب، بوميان را مجبور به انجام كارهاي سخت نكردند. بنابرآنچه مورخين آورده اند بعد از ورود كلمب به قاره آمريكا، با حرص و آز بسيار در جستجوي طلا بودند و با رفتاري ستمگرانه بوميان آمريكا را مجبور به كارهاي صعب و دشوار از جمله استخراج معادن كردند كه در اثر همين سختي ها و رنج ها هزاران هزار نفر از پا درآمدند. وقتي در سال 1492 كريستف كلمب، جزيره سن دومنيك را كشف كرد، در آن جا بيشتر از يك ميليون نفر ساكن بودند، اما از اين افراد، پس از هفده سال (1509 ميلادي) فقط سيزده هزار بومي مانده و بقيه به دست فاتحان كشتار شده بودند.-

خبرگزاری ایرنا www.irna.ir

اببببببااsfاا





:: بازدید از این مطلب : 679
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: